مدل فرآیند مدیریت استراتژیک دیوید چارچوبی است که توسط استاد مدیریت دیوید (1990) برای توصیف فرآیند مدیریت استراتژیک ایجاد شده است. شامل شش مرحله است:
پویش محیطی: شامل جمع آوری و تجزیه و تحلیل اطلاعات در مورد محیط خارجی که سازمان در آن فعالیت میکند. این شامل عواملی مانند رقبا، مشتریان، تامین کنندگان و شرایط نظارتی و اقتصادی است.
تدوین استراتژی: این مرحله شامل توسعه یک برنامه استراتژیک بر اساس اطلاعات جمع آوری شده در مرحله پویش محیطی است. این ممکن است شامل تعیین اهداف و مقاصد، شناسایی نقاط قوت و ضعف سازمان و تصمیم گیری در مورد بهترین اقدام برای دستیابی به اهداف باشد. در مرحله تدوین نیاز است که فرصتها شناسایی شود، تهدیدات خارجی بیرون از سازمان مشخص شود، نقاط قوت و ضعف درون سازمان بررسی شود، اهداف بلند مدتی تنظیم شود و یک مجموعهای از استراتژیها تشکیل شود و در بین این مجموعه گزینه مناسب انتخاب شود. در مرحله تدوین تصمیم گیری در مورد ورود به یک کسب و کار جدید صورت میگیرد. کسب و کار قبلی ترک میشود. در خصوص تخصیص منابع مشورت میشود و همینطور تنوع سازی در راستای ورود به بازارهای بین المللی نیز بررسی میشود.
اجرای استراتژی: این مرحله شامل اجرای برنامه استراتژیک و تخصیص منابع برای دستیابی به اهداف و مقاصد تعیین شده در برنامه است. این ممکن است شامل سازماندهی مجدد کسب و کار، معرفی محصولات یا خدمات جدید، یا تغییر روش فعالیت کسب و کار باشد. این بخش در مورد منابع انسانی بررسیهایی انجام میدهد. در واقع در مرحله اجرا نیاز است که منابع انسانی بررسی شود. نیاز است استراتژیهای قابل اجرا بررسی شود و همینطور اهداف سالانه و خط مشیهایی نیز تنظیم شود. انگیزش کارکنان بررسی شود و تخصیص منابع به درستی صورت بگیرد. اجرای استراتژی شامل توسعه فرهنگ حمایت از استراتژی است و سبب میشود که ساختار سازمانی اثر بخش باشد. استفاده از سیستمهای اطلاعاتی نیز به روز است.
ارزیابی و کنترل: این مرحله شامل نظارت بر پیشرفت برنامه استراتژیک و انجام هر گونه تنظیمات لازم برای اطمینان از اجرای موثر آن است. این ممکن است شامل تعیین اهداف عملکرد و استفاده از شاخص های کلیدی عملکرد (KPI) برای پیگیری پیشرفت باشد. در این روش یک نظام اطلاعاتی فعال انتخاب میشود که اجرای استراتژی را با اهداف موجود ارزیابی میکند. ارزیابی مربوط به مرحله آخر از برنامه ریزی استراتژیک است به طوری که ابزار اصلی مدیران است تا بتوانند عملکرد ضعیف یک استراتژی را شناسایی کنند. دقت شود که همه استراتژیها می توانند به سمت تعدیل حرکت کنند زیرا یک سری عوامل بیرونی و درونی به شکل مداوم وجود دارد که تغییر پذیر هستند. در ارزیابی استراتژی می بایست عملکرد به طور دقیق اندازه گیری شود، اقدامات اصلاحی انجام شود، بازبینی عوامل بیرونی و درونی بر اساس استراتژیهای فعلی نیز مورد بررسی قرار بگیرد.
بازخورد و یادگیری: این مرحله شامل بررسی نتایج برنامه استراتژیک و یادگیری از هر موفقیت یا شکست است. این بازخورد می تواند برای اطلاع رسانی فرآیندهای برنامه ریزی استراتژیک آینده استفاده شود.
تجدید استراتژیک: این مرحله شامل بازبینی برنامه استراتژیک و ایجاد هرگونه تغییر لازم بر اساس اطلاعات جدید یا تغییر شرایط است. این ممکن است شامل شروع مجدد فرآیند از ابتدا یا انجام تنظیمات جزئی تر در برنامه موجود باشد.
مدل فرآیند مدیریت استراتژیک دیوید یک چارچوب مفید برای درک فرآیند مدیریت استراتژیک و برای کمک به سازمان ها برای توسعه و اجرای برنامه های استراتژیک موثر است.
همانطور که گفته شد مدل مدیریت استراتژیک فرد دیوید دارای سه بخش اصلی است:
برنامه ریزی یا تدوین استراتژی
اجرای استراتژی
ارزیابی استراتژی
این قسمت ها در قسمت پایین شکل هستند. بخش برنامه ریزی استراتژیک با تعریف ماموریت و چشم انداز شروع میشود.
تعریف عوامل محیطی داخلی و خارجی را معمولاً «تحلیل محیط داخلی و بین المللی» می نامند. مرحله بعدی تعیین اهداف بلندمدت یک سازمان است و در نهایت استراتژی مناسب را تهیه، ارزیابی و انتخاب خواهید کرد.
بسیاری از مدل ها را می توان در برنامه ریزی استراتژیک استفاده کرد: مانند BSC، SWOT، SPACE، Ansof و غیره. SWOT یا BSC به معنای کارت امتیازی متوازن است. پس از این ها باید پیاده سازی و ارزیابی استراتژی را در نظر بگیرید.
مدل فرد دیوید در انواع سازمان ها استفاده میشود. چه تولید، چه خدمات و چه پروژه. اگر می خواهید از همین مراحل برای پروژه استفاده کنید، باید به چند نکته توجه کنید:
اگر در پروژه ای از مدیریت و برنامه ریزی استراتژیک استفاده می کنید، باید در تعریف بیانیه ماموریت و چشم انداز دقت کنید. پروژه موقت بوده و مدت زمان محدودی دارد. اگر مدت زمان پروژه کوتاه باشد، اگر تغییرات محیطی سریع باشد، در بازه زمانی پروژه تداخلی ایجاد نمیکند و چیزی که اکنون فرصت است، فرصت باقی میماند. وقتی مدت پروژه خیلی طولانی شود و بخواهید برنامه ریزی استراتژیک انجام دهید، چیزی که اکنون به یک فرصت تبدیل میشود ممکن است در آینده تهدید شود و کل برنامه ریزی استراتژیک را از بین ببرد. در این شرایط باید شاخص های کلیدی عملکرد را تعریف و تعیین کنید. اگر سازمان پروژه محور باشد، دستورالعمل های مدیریت پروژه به روشن شدن این شاخص ها کمک میکند، به ویژه شاخص های کلان و مدیریتی .در PMBOK چندین شاخص و معیار در رابطه با زمان و هزینه تعریف شده است. این شاخص ها همچنین باید برای تعریف شاخص های کلیدی عملکرد برنامه ریزی استراتژیک در یک پروژه استفاده شوند. حیاتی ترین منبعی که می تواند در تهیه شاخص های کلیدی عملکرد مشخص شده بر اساس راهنمای مدیریت پروژه در پروژه کمک کند PMIS است.
پس از تدوین و برنامه ریزی استراتژیک، نوبت به اجرای استراتژی می رسد. اجرای استراتژی جزء ضروری مدیریت استراتژیک است. هر چقدر هم که در برنامه ریزی موفق باشید، برنامه درست و مناسبی دارید، اگر نتوانید آن را اجرا کنید، اجرای مدیریت استراتژیک در سازمان راه به جایی نمی برد و در نهایت ارزیابی استراتژی بعد از پیاده سازی. اگر پس از اجرای استراتژی به این نتیجه رسیدید که استراتژیهای سازمان نیاز به بازنگری دارد، باید در تعریف و انتخاب استراتژیهای خود تجدید نظر کنید.

0 دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *