هوش تجاری (BI)

تعریف هوش تجاری (Business Intelligence)

هوش تجاری(BI) یک فرآیند مبتنی بر فناوری است که به منظور تجزیه و تحلیل داده‌ها و ارائه اطلاعات عملی استفاده می‌شود تا به مدیران کمک کند تا آگاهانه‌تر تصمیمات تجاری خود را اتخاذ کنند. به عنوان بخشی از فرایند هوش تجاری، سازمان‌ها داده‌ها را از نرم‌افزارهای داخلی IT و منابع خارجی جمع‌آوری می‌کنند. آن‌ها را برای تجزیه و تحلیل آماده می‌کنند و کوئری‌ها را برای داده‌ها انجام می‌دهند و داده‌ها را به تصویر می‌شکند و داشبوردها را ایجاد می‌کنند تا نتایج تجزیه و تحلیل را برای تصمیم‌گیری عملیاتی و ایجاد و برنامه‌ریزی استراتژیک در اختیار کاربران تجاری قرار دهند.

هدف نهایی هوش تجاری یا BI اخذ تصمیمات تجاری بهتر است به طوری که سازمان‌ها را قادر به افزایش درآمد؛ بهبود بهره‌وری عملیاتی و کسب مزیت‌های رقابتی نسبت به رقبای تجاری‌شان می‌کند. برای دستیابی به این هدف، هوش تجاری ترکیبی از تجزیه و تحلیل؛ مدیریت داده و ابزار گزارش‌نویسی و همچنین روش‌های مختلف برای مدیریت و تجزیه و تحلیل داده‌ها را در بر می‌گیرد.

هوش تجاری در یک کلام یعنی بازی هوشمندانه با اطلاعات به منظور ارتقاء و رشد کسب‌وکار. هوش تجاری مواردی مانند سازماندهی اطلاعات، تجزیه و تحلیل آن، ارائه گزارش از داده های پردازش شده و … را شامل می‌شود. هوش تجاری تحلیل مناسبی از عملکرد گذشته یک کسب و کار ارائه داده و مسیر پیش روی آن در راستای رشد و ارتقاء را به شما نشان می دهد.

اهمیت هوشمندی کسب‌ و کار در محیط کاری

مشاوره در زمینه هوشمندی کسب‌وکار بسیار مهم و استراتژیک است. عصر امروز عصر اطلاعات است و شاید هیجان‌انگیزترین سرفصل برای صاحبان کسب‎وکار اطلاعات ناب و کاربردی است. شرکت‌هایی که بتوانند در مسیر اطلاعات موفقیت بیشتری به دست بیاورند، بیش از دیگران می‌توانند اقدامات مناسب و راهبردی را به نتیجه برسانند و از کسب‌وکار پویاتری برخوردار خواهند بود. هوشمندی کسب‌ و کار در دوران فعلی، کلید طلایی موفقیت در مسابقه با رقیبان و تثبیت برند کسب و کار در ذهن مشتریان است. پیش‌بینی‌ها حاکی از آن است که در انتهای سال 2021، سودآوری صنعت هوش تجاری چیزی حدود 26.50 میلیارد دلار باشد. استفاده از قواعد هوش تجاری باعث می‌شود تصمیمات کسب‌وکار شما 5 برابر سریع‌تر و آگاهانه تر از دیگران باشد. تفاوت کسب‌وکارهای موفق و شکست خورده در میزان استفاده بهینه آن‌ها از اطلاعات است.

مهارت‌های لازم برای هوش تجاری

هوشمندی کسب‌وکار، دانشی است که از ترکیب دو دانش در کنار هم تشکیل شده است:

الف. استراتژی تجارت

ب. علوم کامپیوتری

مهارت‌هایی که افراد فعال در زمینه هوش تجاری باید یاد بگیرند، دقیقا ناظر به این دو دانش است. در کنار این‌ها فراگیری مهارت‌های نرم بسیار راهبردی و اثرگذار است و از آنجا که یک فرد فعال در زمینه هوشمندی کسب‌وکار مرتب باید در تعامل با سایر افراد باشد، لازم است که این مهارت‌ها را نیز یاد بگیرد. با توجه به توضیحات ارائه شده در ادامه به بررسی برخی مهارت‌های لازم برای هوشمندی کسب‌وکار خواهیم پرداخت.

تحلیل داده‌ها

شما باید با استفاده از ابزارهای موجود در زمینه تحلیل داده، بتوانید داده‌های خام دریافتی را تحلیل کنید و به نتایج مطلوب برسید. شاید این مهم‌ترین مهارتی باشد که افراد فعال در زمینه هوشمندی کسب‌وکار باید آن را یاد بگیرند.

حل مسئله

تحلیل داده‌ها تنها مهارت مهم موردنیاز برای انجام اتفاقات خوب نیست. در کنار این‌ها نیازمند مهارت حل مسئله هستیم. مهارت حل مسئله به شما این امکان را می‌دهد که بتوانید از شرایط موجود به سمت شرایط مطلوب حرکت کنید. حل مسئله باعث طراحی استراتژی موفق کسب‌وکار برای انجام فعالیت‌های درست در راستای شکوفایی شرکت شما خواهد بود.

توانایی حل مسئله یعنی حرکت از وضعیت موجود به سمت وضعیت مطلوب.

هوش تجاری چگونه کار می کند؟

ابزارهای هوش تجاری در مقایسه با ابزارهای توسعه برنامه های کاربردی جوانتر هستند در نتیجه براساس نیاز کاربران و تغییرات سازمانها، آنها نیز دستخوش تغییر و تحول میشوند، علاوه بر آن تعداد شرکتهایی که تجربه استفاده از یک ابزار خاص را دارند زیاد نیست، این دلائل باعث میگردد متقاضیان استقرار هوش تجاری با چالشهای متعددی در این زمینه مواجه گردند.

استقرار هوش تجاری به دلیل ماهیت متفاوت آن با نرم افزارهای کاربردی، وابستگی ویژه ای به ابزارهای توسعه دارد. چراکه :

– در سیستمهای عملیاتی فرآیندهای جاری سازمان به صورت مکانیزه انجام میگیرد و طول زمانی پروژه معمولا در حد سال میباشد ، ولی پروژه های هوش تجاری به دلیل اینکه به روند تصمیم گیری در سازمان کمک میکنند، سرعت توسعه آنها اهمیت ویژه ای دارد و توسعه آنها افزایشی (Incremental) و در بازه های زمانی ۳ یا ۴ ماهه صورت میگیرد.

– واسط کاربر (User Interface) در سیستمهای عملیاتی فرمهایی است که طراحی آنها پیچیده نیست ولی در پروژه های هوش تجاری خروجی اصلی، گزارشات و داشبوردهایی است که داده ها را ساماندهی و تحلیل میکند، به همین دلیل طراحی اینگونه داشبوردها به سادگی امکان پذیر نیست و استفاده از ابزار در طراحی واسط کاربر روند توسعه سیستم را سرعت و کیفیت زیادی میبخشد.

هوش تجاری از دو دیدگاه قابل بحث و بررسی می‌باشد:

دیدگاه مدیریتی و دیدگاه تکنولوژی و زیرساختهای مورد نیاز جهت پیاده سازی هوش تجاری در سازمان را میتوان از این دو منظر بررسی کرد :

1- زیرساختهای مدیریتی

از بعد مدیریتی مواردی مانند میزان حمایت مدیریت ارشد سازمان از پروژه اهمیت بسزائی دارد . پیاده سازی هوش تجاری در مقیاس سازمانی یکپارچگی در کلیه واحدهای سازمان را منجر میشود که این مسئله نیازمند حمایت همه جانبه بخشهای مختلف و تمایل آنها جهت به اشتراک گذاشتن داده های مربوط به خود میباشد. میزان آشنائی مدیران سازمان با ابزارهای تحلیل اطلاعات معیار دیگری است که بر اساس آن میتوان توانائی سازمان را در اینگونه پروژه ها سنجید.

2- زیرساختهای فنی

از بعد تکنولوژی و فنی،وجود نرم افزارهای عملیاتی و میزان بلوغ تکنولوژی اطلاعاتی در سازمان یکی از فاکتورهای اساسی در استقرار هوش تجاری میباشد. هنگامیکه روند جمع آوری اطلاعات در سازمان بصورت مکانیزه و از طریق نرم افزارهای کاربردی صورت گیرد ،استقرار هوش تجاری در سازمان سریعتر و با سهولت بیشتری انجام می پذیرد.

مزایای وجود هوش تجاری چیست؟

ممکن است سیستم‌های هوش تجاری‌، از دیدگاه های مختلف مورد تحلیل قرار گیرند . سازمانها و تصمیم گیرندگان آنها‌، می بایستی اجرای سیستم هوش تجاری در سازمان را براساس فلسفه و متدولوژی ویژه سازمان انجام دهند . این فلسفه و متدولوژی متکی بر اطلاعات و دانش، ارتباطات گسترده ، اشتراک دانش همراه با رویکرد کل نگر و تحلیلی برای فرایندهای تجاری سازمان است. فرض شده که سیستمهای هوش تجاری ، راه حلهایی هستند که مسئول فراهم ساختن اطلاعات و دانش از داده‌ها بوده، موظف به خلق محیطی برای تصمیم گیری اثربخش‌، تفکر و اقدام استراتژیک در سازمانها هستند (‌شکل ۲). ارزش سیستم‌های هوش تجاری در تجارت به طور عمده براین واقعیت دلالت دارد که چنین سیستم‌هایی، اطلاعاتی را ارائه می دهند که ممکن است به عنوان پایه ای برای ایجاد و تغییرات اساسی در یک شرکت خاص به کار روند‌. از جمله می‌توان به برقراری زمینه‌های جدید برای همکاری‌، کسب مشتریان جدید ، شناسایی بازارهای جدید و ارائه محصولات جدید برای مشتریان اشاره کرد.

سیستم‌های هوش تجاری به دلایل مختلف ، متفاوت از سیستم‌های اطلاعات مدیریت مانند: DSS) ،EIS و (ES هستند‌، نخست به خاطر اینکه دامنه موضوعی وسیعی را دربرمی گیرند و سپس به خاطر تحلیلهای چند متغیری و داده های تا حدی ساختاربندی شده از منابع مختلف و ارائه چند بعدی داده‌ها.

در ضمن فرض براین است که سیستم‌های هوش تجاری ، صرف نظر از سطح سازندگان آن ، تصمیم گیری را در تمامی سطوح مدیریت ، مورد حمایت قرار می دهند .

در سطحی راهبردی، سیستم‌های هوش تجاری ، امکان تنظیم دقیق هدف‌ها و پیگیری تحقق آنها را فراهم می سازند . هوش تجاری ، ارائه گزارشهای مقایسه ای مختلف مانند نتایج حاصل از بررسی‌های تاریخی، سودمندی پیشنهادهای خاص، اثربخشی مجاری توزیع اطلاعات همراه با شبیه سازی نتایج مربوط به توسعه و پیش بینی آینده بر پایه برخی پیش فرضها را ممکن می سازد.

در سطحی تاکتیکی، سیستم‌های هوش تجاری، ممکن است پایه ای را برای تصمیم گیری منطبق با مدیریت بازار ، مدیریت فروش ، مدیریت مالی ، مدیریت سرمایه و … به وجود آورند. این سیستم‌ها اجازه می‌دهند که شرکت نسبت به اقدامات آتی‌اش خوشبین بوده و عملکرد تکنولوژیکی‌، مالی و یا سازمانیش را در جهت تحقق هدف‌های راهبردی شرکت و اثربخشی بیشتر آن، اصلاح کند.

در سطح عملیاتی ، سیستم‌های هوش تجاری برای انجام تحلیلهای موردی و پاسخ به پرسشهای مرتبط با عملیات مداوم بخشها، برآوردهای مالی به روز شده ، فروش و همکاری با فروشندگان ، مشتریان و … مورد استفاده قرار می گیرند.

چه عواملی باعث موفقیت و شکست پروژه های هوش تجاری می شوند؟

هوش کسب وکار یک رویکرد و استراتژی بر مبنای معماری مبتنی بر فناوری اطلاعات است. اما پیاده سازی و استقرار هوش تجاری در سازمان نیازمند دیدگاهی همه جانبه است. دلیل ۴۰ تا ۶۰ درصد شکست پروژه های هوش تجاری رویکرد مبتنی بر فناوری اطلاعات محض بوده است. معیار هایی که برای سنجش پیاده سازی موفق هوش تجاری در سازمان ها میتوان در نظر گرفت عبارتند از :

– تصمیمات بهتر با سرعت و اثربخشی بیشتر

– عملیات ساده و موثر

– سیکل های کوتاهتر توسعه و عرضه محصول جدید به بازار

– درآمد بیشتر از کسب و کار موجود

– قابلیت بهره برداری از فرصت های جدید

– رضایت بیشتر مشتری و سطوح سرویس دهی بالاتر

– بهبود بازاریابی و افزایش میزان فروش

و عواملی که برای شکست یک پروژه هوش تجاری میتوان در نظر گرفت عبارتند از:

1- فقدان همکاری و درگیری سازمانی

سیستم هوشمندسازمانی دائما در حال استنتاج و بروز رسانی هستند و نیاز به درگیری کارکردی دارند. سیستم هوش تجاری یک سیستم مستقل نیست بلکه استراتژی سازمان ها باید بگونه ای باشد که تعهد همکاری از همه واحد های کسب و کار در‌ آن منعکس شود.

2- فقدان پشتیبانی از سوی سازمان

پروزه هوش تجاری نیاز به پشتیبانی از بالا دارد. در غیر اینصورت مانند سایر پروژه های فناوری اطلاعات در سازمان به آن نگاه میشود و این مساله منجر به دور شدن هوش تجاری از اهداف کلان و تمرکز بر کسب کار خواهد شد.

3- فقدان بخش های اجرایی مختص کسب و کار

پروژه های هوش تجاری نباید توسط ستاد فناوری اطلاعات اجرا شوند زیرا فاقد تیزهوشی و رهبری لازم برای کسب و کار هستند. دلیل این امر این است که بخش های کسب و کار دارای یک بینش برای دستیابی به موفقیت هستند. بنابراین باید مدیران بخش ها و واحد های مختلف سازمان را برای مشارکت در پروژه هوش تجاری تحریک کرد.

4- فقدان کارشناس و آموزش

از آنجاییکه پروژه های هوش تجاری کاملا کارکردی هستند، مهارت های تجزیه و تحلیل بالایی در کارمندان را میطلبند و به دانش شاخصهای ارزیابی عملکرد مانند کارت امتیازی متوازن برای ستجش و محک موفقیت احتیاج دارند. از این رو نیاز به استخدام و آموزش کارشناسانی در همه بخش های مورد نیاز خواهد بود.

5- فقدان برنامه ریزی دقیق

پروژه های هوش تجاری به دلیل ماهیت تکراری بودن، نیاز به برناه ریزی دارند. به منظور غلبه بر مشکلات آینده ، برآورده ساختن احتیاجات پروژه ای نظیر منابع داده،پایگاه داده ها، هزینه یابی، ارزیابی ریسک، برنامه ریزی تفصیلی پروژه، عوامل کلیدی موفقیت و محدودیت ها باید بصورت واضح طرح ریزی شوند.

6- فقدان توسعه تکراری

7- داده های چند تکه و فاقد استاندارد

نیاز به طراحی انبار داده های سازمانی، عدم استفاده از ابزارهایی که منجر به پیامدهای تبادل اطلاعاتی و افزایش پیچیدگی ها میگردند.

8- عدم کیفیت داده های منبع و طراحی انبار داده ها

تعریف خوب از انبار داده ها زیرا انبار داده باید خودش بتواند خودش را تعریف کند و توصیف کند و فعالیت ها را در جهت فعالیت های کسب و کار هدایت کند. همچنین کیفیت داده ها و محل نگهداری آنها بسیار مهم است. مرحله پاک سازی داده ها بسیار مهم است.

اما آیا همه سازمانها به سیستمهای گزارشگیری هوشمند نیاز دارند ؟ آیا همه آنها توانائی پیاده سازی هوش تجاری را دارند؟ آیا جهت پیاده سازی هوش تجاری باید در سازمان تغییراتی صورت گیرد ؟ آنچه که تحقیقات نشان میدهد اینست که استفاده از هوش تجاری به سرعت در حال رشد است و سازمانهایی که مقیاس متوسط و بزرگ دارند تمایل بیشتری جهت استفاده از اینگونه سیستمها دارند .

چه اصناف و مشاغلی به هوش تجاری نیازمندند؟

1- شرکت های تولیدی و فروش (مانند انواع کارخانجات تولیدی و صنعتی، نمایندگی ها و شبکه ی فروش)

• بدست آوردن دیدگاه نسبت به افزایش یا کاهش سود حاصل از فروش. میزان فروش بر حسب نوع کالا، مناطق فروش، کانالهای فروش. پیش بینی میزان فروش و سود آوری بر مبنای داده های قبلی

• کنترل و برنامه ریزی مناسب برای منابع فروش

• شناسایی مشتریان با ارزش

• هماهنگی برنامه فروش با اهداف سازمانی

2- شرکت های سرمایه گذاری (مانند بانک ها، بیمه ها، کارگزاری ها و انواع شرکت های بورس)

• بدست آوردن دیدگاه نسبت به سرمایه گذاری های انجام شده و پیش بینی سود حاصله از منابع مالی اختصاص داده شده

• بدست آوردن دیدگاه نسبت به شرایط هر یک از سرمایه گذاری های انجام شده بصورت جداگانه

• کنترل اهداف و یا تعیین اهداف جدید بر مبنای گزارشات بدست آمده

• تصمیم سازی برای انجام سرمایه گذاری های جدید بر مبنای تحلیل داده های پیشین

• هماهنگی شرایط سرمایه گذاری با اهداف سازمانی

3- شرکت ها خدماتی (انواع بیمارستان ها و مراکز درمانی، مراکز ارائه دهنده خدمات ورزشی، آرایشی و بهداشتی)

• تحلیل نوع خدمات بر مبنای موقعیت های مختلف، زمان خدمت رسانی، هزینه های انجام شده و سود بدست آمده

• بدست آوردن دیدگاه نسبت به نحوه خدمت رسانی به مشتریان

• تصمیم سازی در جهت نحوه ارائه خدمات

• هماهنگی خدمات با اهداف سازمانی

4- شرکت های پروژه ای (شرکت های پیمانکاری در حوزه های تاسیسات، ساخت و تامین کالا)

• بدست آوردن دیدگاه نسبت به شرایط پروژه های انجام شده در هر لحظه

• بدست آوردن دیدگاه از بودجه و منابع تخصیص داده شده به پروژه

• تحلیل ارزش کسب شده در طول مدت حیات پروژه

• پیش بینی شرایط منابع موجود با پیشرفت پروژه

• هماهنگ نمودن شرایط پروژه ها با اهداف سازمانی

BI در سطوح مختلف سازمان چه کارکردی دارد؟

کارکرد BI را در سه حوزه می توان تقسیم بندی کرد:

1- سطح استراتژیک : مربوط به تصمیم گیری های کلان سازمان که توسط مدیران رده بالا انجام می شود. این نوع استفاده ها در دفعات کم و در دوره های طولانی انجام می شود اما ممکن است با حجم بالایی از اطلاعات و پردازش ها همراه باشد. تصمیمات گرفته شده در این سطح غالبا در حوزه مسایل غیر ساخت یافته (Unstructured) و توسط مدیران ارشد هستند. نتایج حاصل از این تصمیمات تاثیرات بلند مدت و کلانی در سازمان دارند.

2- سطح تاکتیکی : (tactical level) مربوط به عملیاتی است که در حوزه مدیران میانی انجام می شود. این عملیات می تواند شامل پیگیری عملیات در سطح پایین، نحوه انجام آن، گزارش¬گیری و نهایتا جمع بندی داده های مفید برای اتخاذ تصمیمات میان مدت سازمان باشد. تصمیمات گرفته شده در این سطح غالبا در حوزه مسایل نیمه ساخت یافته (semi-structured) و توسط مدیران میانی هستند.

3- سطح عملیاتی : (operational level) پایین ترین سطح انجام فعالیت های تجاری یک سازمان است که در دفعات بالا و معمولا به صورت تکراری در رده های پایین عملیاتی سازمان انجام می شود. این عملیات در دفعات بالا بوده و با حجم کمی از داده ها سر و کار دارند. تصمیمات گرفته شده در این سطح غالبا در حوزه مسایل ساخت یافته (structured) و توسط مدیران رده پایین هستند. نتایج حاصل از این تصمیمات تاثیرات کوتاه مدت و خرد در سازمان دارند.

BAM : BAM (Business Activity Monitoring) یک نرم افزار در حوزه BI است که در سطح عملیاتی سازمان به کار می رود. هدف آن آماده کردن اطلاعات کامل و جامعی از روند انجام پروسه های تجاری به صورت real time است. این سیستم امکان اتخاذ تصمیمات کوتاه مدت در انجام فعالیت های تجاری را مهیا می کند و در ضمن سیستمی برای جمع آوری اطلاعات مورد نیاز برای نرم افزار های رده بالای BI نیز محسوب می شود BAM بیشترین تمرکز را در انجام فرایندهای تجاری داخلی دارد.

Familiar : مهم ترین نرم افزار مورد استفاده در سطح تاکتیکی است. این برنامه در ردگیری انجام فعالیت های تجاری با استفاده از BAM مورد استفاده قرار می گیرد و در سطح تصمیمات میان مدت، با ارائه گزارش های دوره ای از روند انجام فرایندها به کمک مدیران رده میانی می¬آید. این سیستم تصویری کلی از فعالیت های سازمان برای مدیران فراهم می آورد.

کاربرد BI در سطح استراتژیک را می توان به نوعی برای کمک به افزایش کارایی کلی سازمان و بهینه سازی فرایندها در کنار یکدیگر در نظر گرفت. این سیستم ها روی برخی ویژگی های مهم مالی و سایر پارامترهای مهم در افزایش کارایی سازمان متمرکز می شوند. بدیهی است که این سیستم در این سطح می بایست فرایندهای خارجی سازمان را نیز در بر بگیرد.

همانطور که می دانیم، یک سیستم BI از چندین نرم افزار در سطوح مختلف تشکیل شده است که در سبد BI قرار می گیرند. یکی از مهمترین ارتباطات این سیستم ها، مربوط به انتقال داد ها بین آن هاست.

خصوصیات مختلف برنامه های کاربردی در سطوح مختلف سازمان، باعث ایجاد تفاوت هایی در ابزارها، تکنیک ها و زیرساخت های مورد نیاز برای هر یک از آنها می شود. استفاده از ابزارهای تحلیلی و هوشمند بیشتر در سطح بالا انجام می شود که نیازمند پردازش های بالا با میزان دسترسی انبوهی از اطلاعات در سطوح استراتژیک و تاکتکی بیشتر از عملیاتی است. بخش عملیاتی هوش تجاری بیشتر وظیفه جمع آوری اطلاعات و ذخیره سازی آنها را در Data mart ها و یا پایگه داده های مخصوص بر عهده دارد.

به طور کلی نقش هوش تجاری بهبود عملکردهای تجاری سازمان از طریق استفاده از داده‌های مرتبط است. شرکت‌هایی که به طور موثر از ابزارهای و تکنیک‌های هوش تجاری استفاده می‌کنند، می‌توانند داده‌های جمع‌آوری شده خود را به بینش‌های ارزشمندی در مورد فرآیندها و استراتژی‌های تجاری خود تبدیل کنند. سپس می‌توان از چنین بینشی برای تصمیم‌گیری بهتر در زمینه تجارت استفاده کرد که باعث افزایش بهره‌وری و درآمد می‌شود و منجر به تسریع رشد کسب و کار و سود بیشتر می‌شود.

بدون هوش تجاری سازمان‌ها نمی‌توانند به راحتی از تصمیم‌گیری مبتنی بر داده استفاده کنند. در عوض، مدیران و کارمندان تصمیمات خود را بر اساس عوامل دیگری مانند دانش قبلی، تجربیات قبلی؛ شهود و حس ششم اتخاذ می‌کنند. گرچه این روش‌ها می‌توانند تصمیمات خوبی را منجر شوند اما به دلیل کمبود داده‌های زیربنایی آن‌ها مملو از خطا و مراحل اشتباه هستند.

به طور کلی کاربرد هوش تجاری سازمانی شامل موارد زیر می‌شود:

نظارت بر عملکرد تجاری یا سایر معیارها

حمایت از تصمیم‌گیری و برنامه‌ریزی استراتژیک

ارزیابی و بهبود فرایندهای تجاری

ارائه اطلاعات مفید در مورد مشتریان؛ تجهیزات؛ زنجیره‌های تامین و سایر عناصر عملیات تجاری به کارکنان عملیاتی و غیره

تشخیص فرایندها، الگوها و روابط در داده‌ها

موارد استفاده و کاربردهای خاص هوش تجاری در صنایع مختلف متفاوت است. به‌عنوان مثال: شرکت‌های خدمات مالی و بیمه‌ها از هوش تجاری برای تجزیه و تحلیل ریسک در طی مراحل وام و تصویب سیاست استفاده کرده و محصولات اضافی را برای ارائه به مشتریان موجود بر اساس نمونه کارهای فعلی شناسایی می‌کنند. هوش تجاری به خرده فروشان در زمینه مدیریت بازاریابی، برنامه‌ریزی تبلیغات و مدیریت موجودی کالا کمک می‌کند. در حالی که تولیدکنندگان به هوش تجاری برای تجزیه و تحلیل تاریخچه و عملیات کارخانه زمان واقعی استفاده می‌کنند و به آن‌ها برای مدیریت برنامه‌ریزی تولید، تهیه و توزیع کمک می‌کنند.

شرکت‌های هواپیمایی و هتل‌های زنجیره‌ای از کاربران مطرح هوش تجاری برای مواردی مانند ردیابی ظرفیت پرواز و تعداد اتاق های رزرو شده، تنظیم قیمت‌ها و برنامه‌ریزی کارکنان استفاده می‌کنند. در سازمان‌های بهداشت و درمان، هوش تجاری و تجزیه و تحلیل برای تشخیص بیماری‌ها و سایر شرایط پزشکی و تلاش برای بهبود مراقبت و نتایج بیماران کمک کننده است. دانشگاه‌ها و سیستم‌های مدارس از هوش تجاری برای نظارت بر معیارهای عملکردی کلی دانش‌آموزان و دانشجویان و شناسایی افرادی که ممکن است به کمک نیاز داشته باشند استفاده می‌کنند.

نمونه کارهای مرتبط ...

ارزیابی و آمادگی استراتژی
ادامه مطلب
برنامه ریزی بلوغ استراتژی
ادامه مطلب
جاری سازی استراتژی
ادامه مطلب
بدون دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *